لب تو لطف و صفا داد به خندیدن گل
دیدن روی تو خوشتر بود از دیدن گل
گل لطیف است و ندارد نفسی تاب نسیم
لرزه آرد به تنم،لحظه لرزیدن گل
بستر عشق به یاد آورد و مستی وصل
حالت جنبش پروانه و بوسیدن گل! دل معشوق هم از دوری عاشق خونست
گوش کن در غم مرغان چمن،شیون گل
لاله پر داغ از آن شد که نداند گلچین_
خار در دیده بلبل رود از چیدن گل یارم آمد به چمن،ناز کنان،غلت زنان
بستر سبز چمن دیدم و غلتیدن گل!
بوسه ام از گل لب داد وخرامید به باغ
مست لبها شدم و مست خرامیدن گل شد نهان در گل ها بر آمد آرام
خود نشان داد به من ((حالت روئیدن)) گل! با نگه،کام گرفتیم ز هر لاله رخی
مستی صبح وصال است مرا،دیدن گل هرچه دلشاد تری،عمر تو کوتاه ترست
چیدن گل بود از خنده و رقصیدن گل باغبانا!گره ی خشم بر ابرو مفکن
خنده مهر بیاموز ز خندیدن گل گر ندیدی که گلی بر لب گل بوسه زند
گلرخان را بنگر موقع بوئیدن گل!
|